رمان اوج لذت

Part_2
وقتی بیدار شدم تو بغل رامتین بودم
اتفاقات دیشب که یادم افتاد یه حس عذاب وجدان عجیبی گرفتم ولی منکر لذتی که رامتین بهم میداد نمیشد
بلند شدم رفتم سرویس بعد کارای مربوطه به امیر زنگ زدم و باهاش بحث کردم پشیمون بود ولی دیگه فایده ای نداشت
صبحونه رو حاضر کردم همون موقع رامتین اومد
-صبحت بخیر خانمی
+صبح توهم بخیر
بعد از صبحونه حاضر شدم برم محل کارم امروز سفارش جدید گرفته بودم
(مرداب مزون داره)
-مرداب شب میبینمت
+فکری که تو سرته رو بیرون کن فعلاً از سکس خبری نیست
-تو الان تمام و کمال در اختیار منی و حق اعتراض نداری
+🫤
-به زودی یه عروسی مختصر میگیریم و تو همسر قانونی من خواهی شد
تو دلم به امیر فحش دادم هر چند بدمم نمیومد با رامتین ازدواج کنم ولی این ازدواج بدون هیچ عشقی و فقط سر یه شرط بندی مزخرفه،،
ساعت ۷ کارم تموم شد رامتین گفته بود برم خونش
نیم ساعت بعد جلوی خونش پارک کردم
وارد خونه که چه عرض کنم کاخش شدم
صدای سگی رو از پشت سرم شنیدم که دنبالم افتاد یه سگ بزرگ و سیاه
همون لحظه رامتین تو چارچوب در ظاهر شد
همون طور که میدوییدم داد زدم
+توروخدا منو از دست این حیوون وحشی نجات بده
-شرط داره
+چه شرطی؟
-برام بخوری
+خیلی فرصت طلبی
-پس با رکس خوش بگذره
+نه نه باشه قبوله
رکس رو صدا زد که رفت سمتش قلاده ش و بست
-بیا داخل
رفتیم تو خونه که بوی پیتزا به مشامم رسید
+اومم چه بویی
بعد شام مشغول تماشای فیلم بودیم که دیدم رامتین زل زده بهم
+چیزی شده؟
سرشو بهم نزدیک کرد و بوسه داغی رو لبام زد
-بریم بالا
+اوکی
اول لباسای منو بعد لباسای خودشو درآور کردنمو مکید که عاح ریزی کشیدم رو تخت دراز کشیدیم کیرشو گذاشت لای کونم میخواست سرشو بکنه توم که صدای زنگ در اومد،،،،
این پارت کوتاه بود ولی پارت بعد طولانی تر و منحرفیه
لایک و کامنتا به ۱۵ رسید پارت بعد و میزارم🌝