Roman

رمان اوج لذت

Butterfly Butterfly Butterfly · 1404/3/1 00:21 ·

Part_2

وقتی بیدار شدم تو بغل رامتین بودم 

اتفاقات دیشب که یادم افتاد یه حس عذاب وجدان عجیبی گرفتم ولی منکر لذتی که رامتین بهم میداد نمیشد

بلند شدم رفتم سرویس بعد کارای مربوطه به امیر زنگ زدم و باهاش بحث کردم پشیمون بود ولی دیگه فایده ای نداشت 

صبحونه رو حاضر کردم همون موقع رامتین اومد 

-صبحت بخیر خانمی

+صبح توهم بخیر

بعد از صبحونه حاضر شدم برم محل کارم امروز سفارش جدید گرفته بودم

(مرداب مزون داره)

-مرداب شب می‌بینمت 

+فکری که تو سرته رو بیرون کن فعلاً از سکس خبری نیست

-تو الان تمام و کمال در اختیار منی و حق اعتراض نداری 

+🫤

-به زودی یه عروسی مختصر میگیریم و تو همسر قانونی من خواهی شد

تو دلم به امیر فحش دادم هر چند بدمم نمیومد با رامتین ازدواج کنم ولی این ازدواج بدون هیچ عشقی و فقط سر یه شرط بندی مزخرفه،،

ساعت ۷ کارم تموم شد رامتین گفته بود برم خونش 

نیم ساعت بعد جلوی خونش پارک کردم 

وارد خونه که چه عرض کنم کاخش شدم

صدای سگی رو از پشت سرم شنیدم که دنبالم افتاد یه سگ بزرگ و سیاه

همون لحظه رامتین تو چارچوب در ظاهر شد

همون طور که میدوییدم داد زدم 

+توروخدا منو از دست این حیوون وحشی نجات بده 

-شرط داره

+چه شرطی؟

-برام بخوری

+خیلی فرصت طلبی 

-پس با رکس خوش بگذره

+نه نه باشه قبوله 

رکس رو صدا زد که رفت سمتش قلاده ش و بست 

-بیا داخل

رفتیم تو خونه که بوی پیتزا به مشامم رسید

+اومم چه بویی

بعد شام مشغول تماشای فیلم بودیم که دیدم رامتین زل زده بهم

+چیزی شده؟

سرشو بهم نزدیک کرد و بوسه داغی رو لبام زد

-بریم بالا 

+اوکی 

اول لباسای منو بعد لباسای خودشو درآور کردنمو مکید که عاح ریزی کشیدم رو تخت دراز کشیدیم کیرشو گذاشت لای کونم میخواست سرشو بکنه توم که صدای زنگ در اومد،،،،

این پارت کوتاه بود ولی پارت بعد طولانی تر و منحرفیه

لایک و کامنتا به ۱۵ رسید پارت بعد و میزارم🌝

رمان اوج لذت

Butterfly Butterfly Butterfly · 1404/2/31 15:41 ·

امیدوارم خوشتون بیاد✨

"Part_1"

یه دوش آب گرم گرفتم و از حموم اومدم بیرون داشتم موهامو خشک میکردم که در باز شد و با چیزی که دیدم تعجب کردم،، رفیق داداشم اومده بود خونم ولی چجوری اومد داخل،، آدرس از کجا آورده،،

+اینجا چیکار می‌کنی

-اومدم عشق و حال

+پسره ی هیز گمشو تا به داداشم زنگ نزدم

-کلید خونه رو داداشت داد و قرار شد بیام آب خواهرشو بیارم

+چرا مزخرف میگی

-داداشت تو رو سر شرط بندی به من باخت 

 برگه ای بهم داد که توش نوشته بود خانم مرداب رضایی در شرط بندی توسط آقای امیر رضایی به جناب رامتین مرادی فروخته شد..

از یه طرف از دست امیر عصبانی بودم از یه طرف خوشحال از اینکه قراره از امروز با رامتین بخوابم.. رامتین خیلی جذاب و سکسی بود و از وقتی با داداشم رفیق بود روش کراش بودم

-آماده ای؟

+اوم 

سمتش رفتم دکمه های پیرهنشو باز کردم و از تنش در آوردم 

خودش شلوارشو در آورد؛ چون تازه از حموم اومده بودم فقط یه حوله تنم بود که اونم باز کرد و کنار انداخت

من لخت مادرزاد و اون فقط با یه شورت روبه روم ایستاده بود 

سمتم اومد یه دستشو گذاشت رو کمرم و دست دیگه ش رو گردنم یه بوسه طولانی رو لبم زد و پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد

گردنم و بوسید پایین رفت سینه چپمو مکید و اون یکی سینمو مالید

یکم بعد از تخت رفت پایین

-بشین لبه تخت پاهاتو باز کن

با تصور کاری که میخواست انجام بده حشری شدم🫦

لبه تخت نشستم پامو باز کردم که سرشو برد بین پام لیسی رو کصم زد که نالم در اومد

+عاااح💦

-جووون حشری شدی جنده من😈

+اومم

مکی به چوچولم زد که خیس کردم خیلی ماهرانه کصمو میخورد و من به اوج لذت نزدیکتر میشدم زبونشو تو کصم کرد و با لباش چوچولمو محکم تر مک زد که تو دهنش ارضا شدم‌‌👅،، همه آبمو خورد بعد گفت: 

-نوبت منه 

شورتشو در آورد و با دیدن کیرش گفتم:

+اوف چه کلفت 

-قراره لای اون کص داغ و خیست حسش کنی🖕🏻

نشست رو کاناپه 

-بیا بشین رو پام

نشستم رو پاش که کیرشو گذاشت لای پام و شروع کرد لاپایی زدن تو حین حرکت کیرش لای کصم چند باری کلاهکش رفت توم👩‍❤️‍👨 ولی کامل نرفت که پردم پاره شه

یکم سر کیر درازشو مالید به چوچولم که مایع سفید رنگ و داغی ریخت از کیرش ریخت لای کصم🤤

-یه راند دیگه بریم؟

+حله

بعد از اینکه حسابی کونمو گایید یه دوش گرفتیم و تو بغل هم خوابیدیم🫂

 

 

اگه حمایت شه پارتای بعد هم می‌نویسم🎀